بانک مقالات

کارشناسی اقامه نمازو...-سازمان آموزش و پرورش استان قم

بانک مقالات

کارشناسی اقامه نمازو...-سازمان آموزش و پرورش استان قم

قرآن کریم

رسالت قرآن کریم

بهترین معرّف برای شرح اوصاف قرآن کریم همانا خود قرآن مجید است و اگر در سخنان عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ توصیف قرآن مشاهده می‌شود باز به استناد خود قرآن حکیم است، لیکن بهره‌برداری از آن به عهده همتای وی یعنی ثقل اصغر می‌باشد که به نوبه خود، قرآن ناطق‌اند، و در هیچ مرحله از مراحل کمال هستی از قرآن جدا نبوده و قرآن نیز در هیچ مقام از مقام‌های وجودی از آنان جدا نخواهد بود، و اگر کمالی در قرآن باشد که عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ فاقد آن باشد، یا کمالی در عترت طاهره ـ علیهم السلام ـ باشد که قرآن حاوی آن نباشد، اشکال جدایی این دو وزنه‌ی وزین از هم لازم می آید که روایت متواتر نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را برای همیشه مردود می‌داند.
آنچه فعلا موردنظر است، رسالت‌ قرآن کریم می‌باشد، یعنی پیام چیزی که انسان کامل با دریافت آن به سِمَت والای رسالت منصوب می‌گردد، چون رسالت هر پیامبری به گرفتن وحی تشریعی او است که متن پیام و گوهر رسالت خواهد بود، و شناخت رسالت هر پیامبری در گرو معرفت وحی تشریعی او می‌باشد، چه اینکه نزول هر پیامی به اندازه‌ی ظرفیت هستی آن انسان متعالی خواهد بود، و از رهگذر تفاوت انبیاء با هم: «فَضّلنا بَعضَ النبیّین عَلی بَعض[1]ٍ» و امتیاز آنان از هم: «تلک الرُّسل فضَّلنا بعضهم علی بعض»[2] می‌توان به تفاوت پیام‌ها از هم پی برد، زیرا پیام‌ها گر چه هدف مشترکی دارند لیکن در سعه و ضیق معارف از هم جدا بوده و در انیق و عمیق بودن، همتای هم نیستند.
بنابراین کامل ترین انسانها،جامع ترین پیامها را می‌گیرد و در اثر کلّیت و دوام رسالت خویش مُهر نبوت را به همراه دارد و این نشانه‌ی خاتمیّت را هماره بر دوش می‌کشد و شانه‌ی او زیر بار مسئولیت ختم رسالت و مهر نبوّت، سنگینی توانفرسای آخرین پیام به جوامع بشری را در طول تاریخ احساس می‌فرماید: «اِنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولًا ثَقیلًا[3]»، زیرا رسالت او نه تنها نسبت به حال و آینده است، بلکه باید درباره‌ی ره آورد همه‌ی پیام‌آوران گذشته میزان استوار باشد و آن هم نه در حدّ تصدیق محض بلکه در مرز سرپرستی و نگهبانی و مدیریت و حفاظت همه جانبه، تا آنچه بجا مانده است از آسیب سانحه تحریف و گزند گزافه‌گویان محفوظ بماند، و آنچه از خاطره‌ها رخت بربست یا نابجا تفسیر شده است درست بیان گردد، تا سلسله‌ی پیام‌ها به رهبری قافله سالار آنها یعنی قرآن کریم محفوظ بماند. چه اینکه سلسله‌ی پیامبران با رهنمود سالارشان محفوظ‌اند: «وَ اَنزَلنا اِلَیکَ الکِتابَ بِالحقَّ مُصدِّقاً لِما بَینَ یَدَیهِ مِنَ الکِتابِ وَ مُهَیمِناً عَلَیهِ»[4]
انگیزة نهایی هر پیامی به اندازه‌ی درجه‌ی وجودی مبدء فاعلی آن یعنی پیام فرستنده و به مقدار هستی مبدء صوری آن، یعنی محتوی پیام و عصاره‌ی مضمون آن و به سِعَه مبدء قابلی آن، یعنی روح مجرد انسان کامل که پذیرای آن است خواهد بود. گر چه تمام پیامهای آسمانی از عظمت مبادی چهارگانه یاد شده برخوردارند لیکن بعد از تحلیل نهایی روشن خواهد شد که هیچ پیامی همتای آخرین پیام الهی نمی‌باشد و امتیاز این پیام نهایی برین، بر تمام پیام‌های گذشته در تمام مبادی چهارگانه همچنان محفوظ است.
اما از لحاظ مبدء فاعلی گر چه خدای سبحان مبدء آغازین همه‌ی رسالت‌ها است لیکن در هر پیامی خداوند، با نام خاص از اسمای حسنای الهی ظهور می‌کند و چون آن اسماء یکسان نیستند، در نتیجه مبدا فاعلی پیام‌ها، نیز در همه موارد متساوی هم نخواهند بود، زیرا رسالتی که از اسم عظیم نشأت می‌گیرد، همتای پیامی که از اسم اعظم صادر می‌شود نمی‌باشد، چون اسم عظیم همسان اسم اعظم نیست. اما از لحاظ مبدء صوری یعنی محتوی پیام، همانطوری که هم اکنون اشاره شد، مضمون دستوری که از اسم اعظم نازل می‌شود برتر از محتوی دستوری است که از اسم غیر اعظم نشأت می‌گیرد.
اما از لحاظ مبدء قابلی یعنی روح مجرّد انسان کامل که قرارگاه وحی الهی است، پیامی که کامل‌ترین انسان‌ها دریافت می‌نماید کامل‌تر از هر گونه پیامی است که دیگری آن را دریافت می‌نماید، یعنی همان اسلام ناب که دین خدایی است: «انَّ الدّینَ عِندَ اللهِ الاِسلامُ»[5]. و همه‌ی پیام‌آوران الهی همان را دریافت کرده و به امت‌ها ابلاغ نموده‌اند: تفاوت مراتب آن در بطون و عمق و نیز تعالی درجات آن در صعود قابل تردید نیست.
اما از لحاظ مبدء‌ غائی یعنی انگیزه‌ی نهایی و هدف وجودی آن، چون بمقدار مبادی گذشته است و آنها در اوج کمال‌اند پس مبدء غائی آخرین پیام نیز در بلندای کمال بوده و مقامی از آن برتر میسّر صالحان سالک نخواهد بود، و گرنه آخرین دستور نمی‌شد، زیرا سنّت تبدیل‌ناپذیر حقّ بر اینست که هر استعدادی را به فعلیت برساند و به محروم ماندن هیچ جامعه‌ی شایسته رضا ندهد.
از این رهگذر می توان به راز تعبیر دعای بیست و هفتم ماه رجب که سالروز بعثت خاتم انبیاء الهی است پی برد: «اللّهم إنّی اسئلک بالتجلّی الاعظم...»[6] زیرا گر چه متکلّم در کلام خود تجلّی می‌کند چنانکه در نهج البلاغه آمده است: «فتجلّی لهم سبحانه فی کتابه من غیر ان یکونوا رأوه»[7]، لیکن تمام تجلّی‌ها همتای هم نیستند و کامل‌ترین آنها همانست که بر قلب مطهّر کامل‌ترین فرستاده‌ها نازل شده است: «نَزَلَ بِهِ الرّوحُ الاَمینُ عَلی قَلبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرینَ»[8].
نکته‌ای که تذکر آن در این پیشگفتار سودمند است، اینست که گر چه مؤمنان موظّف‌اند به همه‌ی پیامبران ایمان بیاورند و هیچ فرقی بین آنان نگذارند: «لا نُفرِّقٌ بَین اَحَدٍ مِن رُسُله[9].» «وَ الّذینَ آمَنُوا بِالله وَ رُسُلهِ وَ لَمْ یُفرِّقُوا بینَ اَحَدٍ مِنْهُمْ اُولئِکَ سَوفَ یُؤتیهِم اُجُورَهُم وَ کَانَ اللهَ غَفُوراً رَحیماً»[10].
لیکن این فرق نگذاشتن، ناظر به اصل رسالت و متن نبوّت می‌باشد نه راجع به درجه آن، و گرنه همانطوری که باید به اصل سِمَت آنها مؤمن بود لازم است به درجه‌ی خاصّ هر کدام نیز ایمان آورد تا اولوالعزم از غیر اولوالعزم جدا شوند، و در نتیجه خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از غیر آن امتیاز پیدا کند و سرانجام افضل از غیر افضل واضح شود، و بدینوسیله مزیّت پیام خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت به پیام‌های دیگران آشکار گردد، و مسئولیت صیانت و اطاعت و عمومی بودن و عمیق بودن آن هویدا شود.
بررسی هدف قرآن از تحقیق پیرامون اهداف سائر کتابهای آسمانی جدا نیست، زیرا همه‌ی آنها برای تعلیم و تزکیه‌ی انسان نازل شده‌اند و موضوع پیام آنها رهبری بشر است، و حقیقت بشر؛ نه همانند برخی از فرشتگان عالم غیب مجرّد تام است و نه همتای پدیده‌های طبیعی نظیر گیاه، مادّی صرف است، و نه مجموع مجرّد و مادّی است که کثرت آن حقیقی و وحدت آن اعتباری باشد، بلکه یک واحد حقیقی و گسترده است که دارای شئون فراوان می‌باشد، و همه‌ی آن شئون ادراکی و تحریکی را خودش اداره می‌نماید و در نهان گوهر روح وی، فطرت توحیدی تبدل ناپذیر ذخیره شده و دامنه‌ی هستی او به طبیعت سیّال بسته است.
چون منطقه‌ی تربیت وحی آسمانی حقیقت انسان است و واقعیت بشر همین است که اجمالاً اشاره شد، لذا دین خدای سبحان که همان اسلام ناب است نه چیز دیگر، در هر عصر به صورت وحی تشریعی و کتاب آسمانی ظهور کرده است، و خطوط کلی آن که راجع به فطرت زوال‌ناپذیر است به نام دین ترسیم شده و هیچ تفاوتی بین ره آورد پیامبران در این زمینه نیست: «انّ الدّینَ عندَ الله الاسلامُ» و اگر فرقی بین آنها مشاهده می‌شود راجع به دقیق و دقیق‌تر بودن و ناظر به تفاوت طولی معارف آنها است، و خطوط جزئی آن که راجع به تأمین نیازهای بخش سیّال انسانیّت است در طول زمان‌ها شاهد تحوّل‌های مختصری بوده است که از آن به عنوان شِرعَة و منهاج یاد می‌شود،... «لکلٍّ جَعَلنا شِرعَةً وِ مِنهاجاً»[11].
چون دین برای تهذیب بخش ثابت انسانیت است، هیچ زوالی در او راه پیدا نمی‌کند، زیرا فطرت انسانی که موضوع پرورش دین است دگرگون نخواهد شد. «لا تَبدیلَ لِخَلقِ الله»[12]، و از این رهگذر رابطه‌ی ره‌آورد پیامبران نسبت به یکدیگر فقط تصدیق است و هیچ تعبیری که نشانه‌ی نسخ و ابطال و ازاله‌ی دین قبلی باشد در کلمات پیامبر بعدی یافت نمی‌شود، و چون شریعت برای تزکیه‌ی بخش متغیّر انسانیت است زوال‌پذیر می‌باشد، چه اینکه در قلمرو یک شریعت نیز گاهی نسخ الهی رخنه می کند، گر چه روح نسخ در این‌گونه از موارد به تخصیص زمانی بر می‌گردد، از این جهت سرّ تعبیر از پیوند قرآن با کتاب‌های آسمانی و تحریف نشده‌ی پیام‌آوران سلف به: «مصدّقًّا لِما بَینَ یَدَیه» معلوم خواهد شد، یعنی هر جا سخن از دین و خطوط کلی آنست عنوان تصدیق مطرح است نه نسخ و مانند آن، و هر جا سخن از نسخ به میان می‌آید، باید مدار آن را فقط در محدوده‌ی خطوط جزئی بنام منهاج و شِرعَة جستجو کرد.
با تحلیل فرق بین دین و شریعت، و تحقیق قلمرو هر کدام از تصدیق و نسخ و اثبات وحدت دین و تعدد اجمالی شرائع، هم راز تمایز منطقه‌ی تصدیق از محور محو و نسخ ظاهر می‌شود، و هم لزوم توجه به اهداف انبیاء گذشته و اغراض کتاب‌های آسمانی سلف، در تبیین هدف نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و غرض قرآن کریم واضح می‌گردد، و هم سرّ خاتمیّت ره آورد حضرت محمد بن عبدالله(ص) آشکار خواهد شد، زیرا در صورتی که خدای سبحان به حدّ نهایی رشد بشر آگاهی کامل دارد: «اَلا یَعلَم مَن خَلَقَ وَ هُوَ اللّطیف الخَبیر»[13] قوانین کلی و قواعد اصولی که هر کدام مبنای فروع فراوانی می‌باشد نازل می‌کند، و راه اجتهاد را تعلیم می‌دهد و پیمودن آن را بر صاحبان قدرت استنباط واجب می‌کند، تا با آگاهی کامل از حدود موضوع و شرط و جزء آن حکم الهی از متون منابع آشکار شود و بدون هجوم اشتباهات زمانی و مکانی درک گردد، و همانطوری که برای تعلیم اندیش‌مندان آخر الزمان، سوره‌ی توحید و اوائل سوره‌ی حدید را نازل نموده است تا فرزانگان آینده‌ی دور، هم از فیض زلال زمزمه‌ی وحی بهره‌مند شوند، برای تفهیم نیازمندانِ مسائل فقهی، نیز اصول جامع می‌فرستد، تا استنباط‌گران طول تاریخ از بی‌نیاز و قوی کتاب و عترت بی‌بهره نمانند و نظام اجتماعی همچنان در پرتو احکام اسلامی اداره شود.
با عنایت به این پیشگفتار کوتاه، وارد اصل بحث شده و رسالت قرآن کریم که محور اصلی سخن است در طی چند فصل تبیین می‌شود.


[1] . سورة اسراء، آیة 55؛ بعضی از پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
[2] . سورة بقره، آیة 253؛ بعضی از آن پیامبران را بر بعضی دیگر برتری دادیم.
[3] . سوره مزمل، آیة 5؛ چرا که ما بزودی سخنی سنگین به تو القا خواهیم کرد.
[4] . سورة مائده، آیة 48؛ و این کتاب (قرآن) را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتب پیشین را تصدیق می‌کند، و حافظ و نگهبان آنهاست.
[5] . سورة آل عمران، آیة 19؛ دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است.
[6] . مفاتیح الجنان، دعای شب مبعث؛ پروردگارا از تو درخواست می‌کنم بحق بزرگ‌ترین تجلّی تو.
[7] . خطبة 147؛ خداوند پاک و منزّه خود را در کتاب خویش بدون این که وی را ببینند به وسیله‌ی آیاتی از قدرتش ارائه داده.
[8] . سورة شعر، آیات 173 ـ 174؛ روح الامین آن را نازل کرده است، بر قلب (پاک) تو، تا از انذارکنندگان باشی.
[9] . سورة بقره، آیة 285؛ ما در میان هیچ یک از پیامبران او، فرق نمی‌گذاریم (و به همه ایمان داریم).
[10] . سورة نساء، آیة 152؛ (ولی) کسانی که به خدا و رسولان او ایمان آورده، و میان احدی از آنها فرق نمی‌گذارند، پاداششان را خواهد داد؛ خداوند، آمرزنده و مهربان است.
[11] . سورة مائده، آیة 48؛ ما برای هر کدام از شما، آیین و طریقة روشنی قرار دادیم.
[12] . سورة روم، آیة 30.
[13] . سورة ملک، آیة 14.

رسالت قرآن ـ آیت الله جوادی آملی

قرائت قرآن و آداب آن

قرائت قرآن و آداب آن

قرآن تجلی خاص خداوند بر خلق است.[1] هر که را شوق دیدار خدا باشد و بخواهد با پروردگارش سخن تازه کند باید قرآن بخواند.[2] هر کس هم نشین با قرآن شد با افزایش یا کاهشی برمی‌خیزد، افزایشی در هدایت یا کاهشی از کوری و ضلالت[3] ظاهرش بسیار جذاب و دل‌ربا و باطنش ناپیداست عجایب آن هیچگاه کهنه نمی‌گردد، در آن چراغهای هدایت و منار حکمت قرار دارد، تفکر در قرآن موجب حیات دل فرد بیناست همان گونه که شخص در تاریکی‌ها با استمداد از نور گام برمی‌دارد. [4]
رسول گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ یکی از اساسی‌ترین مأموریت‌های خود را تلاوت قرآن می‌داند.
[5]
تا از فروغ آن شعله گیرد و از چشمه آب حیاتش جرعه‌ها نوشد بدیهی است اولین مرحله استفاده و بهره‌مندی از قرآن تلاوت آیات آن است زیرا قرآن تکلم خداوند با ماست.
دقت در شرایط و آداب تلاوت قرآن از دیدگاه قرآن و معصومان ـ علیهم السّلام ـ خاصیت تلاوت کلام الهی را برای ما روشن می‌سازد که با رعایت اختصار به پاره‌ای از این شرایط و آداب اشاره می‌شود:
1. رعایت حق تلاوت
مؤمنان راستین اندیشه در معانی و درک مفاهیم این کتاب بزرگ را مقدمه‌ای برای عمل می‌دانند لذا با تلاوت قرآن روح تازه‌ای در کالبد آنها دمیده می‌شود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در تفسیر آیة «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ»
[6] منظور این است که آیات آن را با دقت بخوانند و حقایق آن را درک کنند و به احکام آن عمل نمایند و به وعده‌های آن امیدوار و از وعیدهای آن ترسان باشند، از داستانهای آن عبرت گیرند، به اوامرش گردن نهند و نواهی آن را بپذیرند به خدا سوگند منظور حفظ کردن آیات و خواندن حروف و تلاوت سوره‌ها و یاد گرفتن اعشار و اخماس آن[7] نیست آنها حروف قرآن را حفظ کردند اما حدود آن را ضایع ساختند منظور تنها این است که در آیات قرآن بیندیشند و به احکامش عمل کنند چنانکه خداوند می‌فرماید: این کتابی است پربرکت که ما بر تو نازل کردیم تا در آیاتش تدبر کنند.»[8]

2. انتخاب زمان مناسب برای تلاوت قرآن
«یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلِیلاً نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً»
[9]

تلاوت قرآن و خضوع در حضور خداوند، و محاسبه اعمال گذشته و تصمیم قطعی برای آینده در دل شب میسرتر است لذا مردان الهی حداکثر بهره را از شب می‌برند زیرا نشئة زنده‌داری شب و مناجات و دعا و خضوع شب نشئة خاصی است که با خضوع و مناجات و ذکر روز فرق دارد: «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً»
[10] رسیدن به مقام والاتر[11] و حرکت به سوی خدا فقط در شب میسر است لذا انسانهای تقوی پیشه شب را به تلاوت قرآن زنده می‌دارند.[12]

3. تلاوت قرآن همراه با تدبّر و تفکّر
بهره‌گیری از قرآن نیازمند تدبّر
[13] و اندیشه در آیات آن است حاملان واقعی قرآن ائمة اطهار ـ علیهم السّلام ـ فضیلت تلاوت قرآن را در زیاد خواندن آن نمی‌دانند بلکه فضیلت را خوب خواندن و تدبر و اندیشه در آیات الهی می‌دانند علی نبود موسی الرضا از جدش نقل می‌کند: آن مقدار قرآن بخوانید که در آن خشوع قلب و صفای باطن و نشاط روحانی و معنوی باشد.[14]
زیرا هدف اصل تلاوت، تعلیم و تربیت است.
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ هم تلاوت بدون تدبر را بی‌بهره می‌دانند و می‌فرمایند: «ویلٌ لمن لاکها و لم یتدبّرها»
[15]
وای بر کسی که آیات قرآن را بین دو فک و چانه‌اش بگرداند و دربارة آن تدبّر نکند.
4. رعایت آداب تلاوت قرآن
رعایت ادب در تلاوت قرآن زمینه‌ساز بهره‌وری بیشتری از این مائده الهی است آدابی همچون طهارت ظاهری و باطنی
[16] ترتیل در تلاوت[17] پناه بردن به خدا از شیطان رجیم[18] تدبر در آیات قرآن[19] استماع و انصات در برابر کلام خدا[20]
جملگی ناظر به تلاوتی از سر توجه و حضور است.
5. برطرف کردن موانع فهم قرآن
چهره حقیقت هر قدر آشکار و درخشان باشد تا در برابر دیده بینا قرار نگیرد درک آن ممکن نیست و به تعبیر دیگر برای شناخت حقایق دو چیز لازم است، آشکار شدن چهره حق و دارا بودن وسیله دید و درک، حال چه چیز مانع می‌شود انسان قدرت شناخت را از دست دهد، بدون شک در درجه اول پیش داوری‌های غلط، هوی و هوسهای نفسانی، تعصب‌های کورکورانه و افراطی و خلاصه هر چیز که صفای دل و پاکی روح انسان‌ را بر هم زند مانع درک حقیقتند در حدیث می‌خوانیم: «لولا انَّ الشیاطین یحومون حول قلوب بنی‌آدم لنظروا الی ملکوت السموات» اگر شیاطین در اطراف قلوب فرزندان آدم دور نمی‌زدند آنها می‌توانستند ملکوت و باطن آسمانها را ببینند.
[21]

- خواص قرائت قرآن
نتیجه تلاوت قرآن با شرایطی که بعضی از آن شرایط ذکر شد موجب صفای روح و پرورش فکر و زمینه‌ساز عمل به دستورات الهی می‎باشد.
یکی از اساسی‌ترین مأموریت‌های پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تلاوت قرآن بر مردم است.
[22]
تا از فروغ آن شعله گیرند و از چشمه آب حیاتش جرعه‌ها نوشند. بنابراین اولین مرحله بهره‌مندی از قرآن تلاوت آیات آن است به اختصار پاره‌ای از خواص تلاوت قرآن بیان می‌شود:
1. تکلم با محبوب
قرآن نامه محبوب است. راه انس با محبوب خواندن نامه اوست، زیرا به فرمایش امام صادق ـ علیه السّلام ـ : خداوند خود را در کلامش به مردم نشان داده است.
[23]

2. بهره گیری از هدایت‌های قرآن
تلاوت قرآن زمینه هدایت و تکامل معنوی را میسور می‌سازد زیرا با تلاوت قرآن با اوامر و نواهی و دستورات خدا آشنا شده و سعی می‌کنیم به آن چه فرموده عمل کنیم و از آن چه نهی کرده دوری جوییم زیرا مؤمنان راستین تلاوت قرآن را مقدمه عمل می‌دانند. امام صادق ـ علیه السّلام ـ تلاوت راستین را عبرت گیری از قرآن، گردن نهادن به اوامر و عمل کردن به احکام آن می‌دانند.
[24]

3. تشویق به کسب ویژگی‌های لازم جهت بهره‌وری از قرآن:
قرآن هدایت ویژه خود را مخصوص تقوا پیشگان میداند.
[25]

این پروا پیشگان آراسته به صفتی چون شب زنده داری، خشوع در عبادت، صبر در شداید، عفو و گذشت، امانت ‌داری، شاکر نعمت‌های الهی و... هستند.
[26]

تالی قرآن با خواندن اینصفات و تفسیرشان در روایات امامان ـ علیهم السّلام ـ آراسته شدن به این خصال را طلب می‌کند.
4. تصمیم بر ترک گناهان
هر اندازه دل انسان به زنگار گناه آلوده کرد به همان میزان از فهم آیات الهی محروم می‌شود. آشنایی با موانع فهم قرآن که در پرتو تلاوت ایجاد می‌شود او را مصمم بر رفع این موانع نموده. موانع از قبیل جهل
[27]، استکبار[28]، کفر[29]، فسق[30]، ظلم[31] و هوسرانی[32]
.
5. استجابت دعا
انس دایمی با قرآن برای قاری شرافتی را فراهم می‌آورد که به حرمت این هم نشینی و رفاقت نیازهای معیشتی و مادی او برطرف می‌شود. امام صادق ـ علیه السّلام ـ از قول خداوند می‌فرماید: هر کس به جای درخواست از من به ذکر من مشغول شود به او بالاترین مقداری را عطاء خواهم کرد که به هر که از من درخواست نماید عطا می‌کنم.
[33]

6. عامل نورانیت
تلاوت قرآن مایه نورانیت انسان و ملکوتی شدن او می‌شود رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در سفارشی به ابوذر می‌فرماید: «علیک بتلاوة القرآن و ذکر الله کثیراً فانّه ذکرٌ لک فی السماء و نورٌ لک فی الارض» بر تو باد به تلاوت قرآن و کثرت یاد خدا زیرا تلاوت قرآن عامل یاد تو در ملکوت و مایه نورانی شدن تو در زمین است.
[34]


[1] . نهج‌البلاغه، خطبة 147.
[2]
. کنزالعمال، خطبة 2472.
[3]
. نهج‌البلاغه، خطبة 176.
[4]
. اصول کافی، ج 2، ص 599، ح 2.
[5]
. تفسیر نمونه، ج 9، ص 574.
[6]
. سورة بقره، آیة 121.
[7]
. منظور از «اعشار» و «اخماس» تقسیماتی است که در قرآن می‌شود مانند تقسیم به سی جزء و یا هر جزء به چهار حزب و امثال آن است.
[8]
. ر. ک: آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 432، 431 و علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج اول، ص 262، (بیروت، نشر اعلمی، 1417 هـ).
[9]
. سورة مزمّل، آیات 1، 2، 4.
[10]
. سورة مزمل، آیة 6.
[11]
. سورة اسراء، آیة 79.
[12]
. ر. ک: خطبة 193، نهج‌البلاغه در وصف پرواپیشگان.
[13]
. سورة محمد، آیة 24 و سورة نساء، آیة 82 و سورة محمد، آیة 24 و سورة ص، آیة 29.
[14]
. ر. ک: تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص 38 به نقل از تفسیر نمونه، ج 25، ص 200.
[15]
. بحارالانوار، ج 41، ص 353.
[16]
. سورة واقعه، آیة 79.
[17]
. سورة مزمل، آیة 4.
[18]
. سورة نحل، آیة 98.
[19]
. سورة نساء، آیة 82.
[20]
. سورة اعراف، آیة 204.
[21]
. ر. ک: تفسیر نمونه، ج یازدهم، از ص 396 به بعد.
[22]
. سوره جمعه، آیه 2.
[23]
. آیت الله مکارم شیرازی، همان، ج 11، ص 402، به نقل از بحار الانوار، ج 92، ص 107.
[24]
. ر.ک: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج اوّل، ص 262، بیروت، مؤسسه الاعلمی 1417 هـ.
[25]
. سوره بقره، آیة 2.
[26]
. برای آشنایی با صفات پروا پیشگان رجوع کنید به نهج البلاغه، خطبه 193.
[27]
. سوره توبه، 127.
[28]
. بقره، 87.
[29]
. عنکبوت، 47؛ بقره، 74.
[30]
. توبه، 24، 53، 96.
[31]
. اسراء، 82.
[32]
. جاثیه، 23.
[33]
. ر.ک: نقی پورفر، ولی الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، انتشارات اسوه، 74.
[34] . آیت الله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوّم، سال 1379، صفحه 248.